داستان دنباله دار: فابیولیست ۱



زن در ادبیات، هنر، سینما و حتی علوم مختلف همواره با نگاه شیء انگارانه مردان رو به رو بوده است. با وجود تلاش های زنان در قرون اخیر برای رسیدن به برابری با مردان و خلاصی از زیر یوغ ستم مردانه، جامعه همچنان با نگاه و روش مردسالارانه آنان را آماج حمله قرار می دهد و باوری به توانایی های منحصر به فرد ایشان ندارد. در ایران، که نگاه مردسالارانه پررنگ تر از بسیاری از جوامع دیگر جهان است، حقوق زنان بیش از پیش تضعیف می شود و تحقیر زن حتی در میان روشنفکران امری عادی تلقی می شود. به عنوان، در هیچ کدام از آثار صادق هدایت نمی بینیم که زنی زنی مورد ستایش و تمجید وی قرار بگیرد -
جایگاه والایی که زنان شایسته آن هستند -
اگر دیدگاه لورا مالوی را بذیریم که می گوید سینما برای ارضای فانتزی مردان و قرار دادن بدن زن در معرض نگاه خیره مردانه به عرصه آمده، -
اگر داشته باشمش -
اگر داشته باشمش، طاقت می آورم و همان روز اول لباس به تنش نمی درم. می آورمش توی این اتاق، می گذارمش روی همین صندلی کنار تختم، و یک دل سیر تماشایش می کنم. با همین مقنعه و مانتوی دانشگاه. از چند زاویه. نمی دانم. شاید هم به اندازه نگاههای دزدکیِ الان مزه نداشته باشد.
آن قدر تکه تکه نگاهش کرده ام که شب ها، وقتی می خواهم تمنای تنم را با خیالش تسکین دهم، ناکام می مانم. موهای آن بازیگر و سینه های این مدل و پاهای آن یکی همکلاسی و گوش های دخترخاله و دست های خواهرم را به تصویر مبهمش وصله می زنم و در آخر با یک هیولای غریب در برابر چشم ذهنم تنها میمانم. تازه همین هیولا هم در نهایت لنگ زنان از من می گریزد و در حالی که تکه پاره های تنش را به دندان می کشد، برمی گردد و با چشمانی که می دانم مال او نیست نگاهم می کند. نگاهی پر از خشم و ترحم --
از دیدگاه فمینیستی، برای حصول به جایگاهی که زنان شایسته آن هستند و به منظور رهایی از بندگی و بردگی مردسالارانه، بدن زن باید از محل تصویر دوگانه فرشته/فاحشه که برساخت تصورات مردانه است به محل استقلال سوژگی زن تبدیل شود. اما با توجه به ماهیت سرکوبگرانه جامعه مردسالار که در گذشته به صورت آشکار و امروزه به صورت پنهان و ناخودآگاه از جمله توسط رسانه های جمعی رخ می نماید، رسیدن به چنین فضای ایده آلی ناممکن به نظر می رسد.

فابیولیست ۲

No comments:

Post a Comment

داستان دنباله دار: فابیولیست ۴ - قسمت پایانی

زن با نوشتن از خود به لحظه انقلاب و آزادی می رسد (۱۲) وقتی می نویسد تاریخ را در هم می شکند، تاریخی که همواره او را سرکوب کرده است...